بانک اطلاعاتی تربیت بدنی ، علوم ورزشی | 15/7/1388 | 345 بار مشاهده | درج شده توسط مدیریت سایت
روته مولر : كار كردن من با دايي اشتباه نبود / از اينكه با او كار كردم خوشحالممصاحبه با مرد آلماني شرايط سختي ندارد. او ميآيد و مينشيند و حرفهايش را مزه مزه ميكند و خيلي صادقانه هر چه به نظر درست بيايد ميگويد.
مجتمع متخصصین ایران به نقل از هورا اسپرت -
مصاحبه با مرد آلماني شرايط سختي ندارد. او ميآيد و مينشيند و حرفهايش را مزه مزه ميكند و خيلي صادقانه هر چه به نظر درست بيايد ميگويد. مصاحبه با مرد آلماني به نوعي بازخواني خاطرات او از مدت حضورش در تيم ملي بود. حرفهاي او نه بر ضد كسي است و نه در دفاع از كسي. او تنها آنچه از نظرش منطقي است را بيان ميكند.
روته آمد و به همه سوالات پاسخ داد اما حساسترين لحظات مصاحبه 90 دقيقهاي آنجا بود كه صحبت از ناكامي تيم ملي به ميان آمد و او متهم شد به اينكه اشتباهات علي دايي را به او گوشزد نميكرده است. مولر سرخ شد و بعد تأكيد كرد اين اشتباهي است كه اگر تاريخ دوباره تكرار شود، او مرتكب نخواهد شد: « داستان چگونگي كار من در فدراسيون داستان سادهاي است. من در ايران كلاس داشتم كه علي دايي آمد سراغم. من و علي هر دو دورادور همديگر را ميشناختيم. او بازيكن بزرگي در آلمان بود و من هم سابقه مربيگري و تدريس خوبي داشتم اما تا قبل از آن با هم ارتباطي نداشتيم. علي دايي از من خواست تا به كادرفني تيم ملي اضافه شوم. او از من خواست تا برنامههاي تمريني تيم ملي را طراحي كنم چرا كه خودش جوان بود و تجربه بالايي نداشت. دايي تجربه دومش بود و بعد از سايپا بايد تيم ملي را اداره ميكرد. از نظر من خواسته او منطقي بود و من هم پذيرفتم به نظر ميرسد كه نكتهاي وجود دارد كه در ايران خوب درك نشده. اينكه من با علي يا صمد به عنوان نفر دوم كار كردهام، شبهاتي را ايجاد كرده كه آنها را ميبينيد! من در كلاسهاي مربيگري هم هميشه ميگويم كه نه من معلم هستم و نه شما دانشآموز! من رئيس نيستم كه هر چه بگويم بايد از رويش نتبرداريد! ما با هم كار ميكنيم، در تجارب هم شريك ميشويم و خيلي خوب يك كلاس را با هم پشت سرميگذاريم. در مربيگري هم همين است. اولاً مربي بايد ايراني باشد. من نبايد از طريق مترجم با بازيكنان ارتباط داشته باشم. اين بسيار مهم است كه سرمربي زبان بازيكن را بفهمد. من ذهنيت بازيكن ايراني را نميشناسم، اما دايي يا صمد اين نكته را درك ميكنند. وي افزود: دليل ديگري كه سبب شد تا من پيشنهاد كاري تيم ملي يا استقلال را نپذيرم اين است كه من در كلاسهايم دايم به مربيان اين نكته را آموزش ميدهم كه چگونه مربي شوند. حالا من در كلاس به علي يا صمد يك چيز را ياد بدهم و در كادر فني مستقيم و در طول يك سال كار اين مسائل را انتقال بدهم، نكته مهمتري است. از طرف ديگر براي من هم يك تمرين عملي ديگر بود. اگر ميخواهم ياد بدهم، بايد قدرت انتقال خودم را افزايش بدهم و اين كار در يك تيم فوتبال خيلي سادهتر صورت ميگيرد تا در كلاس. روتهمولر در توضيح دليل سومش ميگويد: «نكته سوم اين است كه من به سن اهميت نميدهم. اين طور نبوده كه دايي يا صمد بروند و همه جا را پر كنند كه روته با اين سن آمده زير دست من كار كند. ما يك تيم هستيم. هيچ كس رئيس نيست يا مثل رئيسها عمل نميكند. شخصيت نكته مهمي است. ما ميخواستيم به رشد شخصيت همديگر كمك كنيم. وي در پاسخ به اين سوال كه چرا تيم ملي به جام جهاني نرفت، ميگويد: «چرا به جام جهاني نرفتيم؟ سوال خوبي است. اول از همه من كره جنوبي و شمالي، استراليا، ژاپن و ايران را ملتهاي داراي قدرت فوتبال در آسيا ميدانم كه البته عربستان جايي در اين ليست ندارد. در تهران هم از آنها سرتر بوديم. آنها فقط شانس آوردند. به نظر من آنچه باعث شد تا به جام جهاني نرويم. بدشانسي بود و يك نكته بسيار مهم در مورد ذهنيت بازيكنان ايراني. ما از كره جنوبي يك بر صفر جلو افتاديم اما بازي مساوي شد. از عربستان يك بر صفر جلو افتاديم اما باختيم. از كره جنوبي در سئول يك بر صفر جلو افتاديم اما باز هم مساوي شد. ايراد اين است. ذهنيت بازيكنان ايراني اين است كه گل اول را كه زدي برگرد عقب. اين غلط است. اين فاجعه است. از آنها ميخواستيم عقب نيايند و بروند جلو و دومي را بزنند اما اين اتفاق نيفتاد. آنها عقب ميآمدند، حرف گوش نميكردند. استرس بازي را داشتند. اجازه بدهيد يك چيزي را صادقانه بگويم. صعود به جام جهاني براي هر مربي يك روياست. باختن به عربستان در تهران دومين شكست تلخ زندگي من بود. دومين شكست بزرگ زندگي مربيگريام. اولين آن در كلن بود. در سال اول مربيگريام. ما به فينال جام حذفي رسيديم و اگر قهرمان ميشديم من به يك مربي افسانهاي تبديل ميشدم. اما در پنالتي باختيم. جوان بودم و مثل بچهها گريه كردم. به وردربرمن باختيم. اين اولين شكست بزرگ زندگي من بود. دومي هم عربستان بود. متأسفم شب تلخي بود دايي را همان شب عوض كردند. » روتهمولر درباره ويژگيهاي يك مربي ميگويد: «يك مربي خوب بايد چند خصوصيت داشته باشد. شخصيت بالا، تجربه خوب، دانش خوب و از همه مهمتر، قدرت انتقال. بلد بودن، كافي نيست بايد بتواني اطلاعاتت را ياد بدهي. دايي برخي فاكتورها را نداشت مثلا تجربه. من فكر ميكنم او قدم بزرگي برداشت كه تيم ملي را قبول كرد. بايد بيشتر صبر ميكرد. مربيگري تيم ملي براي او كمي زود بود. من خيلي متأسفم هم براي او و هم براي خودم. اين منصفانه نيست كه دايي را مقصر بدانيم يا سرزنش كنيم. اين به همه مربوط است. علي شخصيت خاصي داشت. او هيچ وقت دنبال اين نبود كه كسي نظري بدهد. با او حرفي در مورد مسائل مختلف، ميزديم، سر فصلها را مشخص ميكرد و كار را جلو ميبرديم. من عادت دارم كه اگر كسي كمك خواست يا نظر خواست حرف بزنم. علي هم نميخواست . او چيزهاي مشخصي ميخواست و من كمك ميكردم همين. كار كردن من با دايي اشتباه نبود. از اينكه با او كار كردم خوشحالم. اگر دوباره تاريخ به عقب برميگشت و ما از نو شروع ميكرديم باز هم همكاري با او را ميپذيرفتم. اين بار اما نقش بيشتري را برعهده ميگرفتم، با دايي حرف ميزدم. قانعش ميكردم. رفتارش را تا آن حدي كه ميتوانستم تغيير ميدادم. او روي انتخابهايش پافشاري ميكرد و من مخالفتي نداشتم اما اگر يكبار ديگر اين اتفاق تكرار بشود اين بار با او بيشتر و بيشتر حرف ميزنم. او در مربيگري خيلي پيشرفت ميكند اما قبلش نياز به اندكي تجربه بيشتر دارد.» وي درباره همكاري با صمد مرفاوي در استقلال هم ميگويد: «در مورد صمد. من صمد را در كلاس شناختم. خودش را نشان نميداد و بيشتر گوش ميكرد. تلاش ميكرد تا ياد بگيرد. از اين روحيه خوشم ميآيد. البته صمد يك مشكل بزرگ دارد. او در كلاس هم همين مشكل را داشت. مشكل زبان. صمد و بقيه مربيان كه ميخواهند در سطح بالا كار كنند، بايد زبانشان را تقويت كنند. حيف است. او استعداد دارد. از اينكه با كمك او و ديگر مربيان تيم خوبي ساختهايم خوشحالم. اين استقلال ميتواند به موفقيتهاي زيادي برسد. |
دسته بندی موضوعی اخبار
اخبار پربازديد هفته
دسته بندی تخصصی اخبار
|
جستجو در محتويات سايت
دریافت خبرنامه روزانه
اگر مایل به دریافت خبرنامه در ایمیل خود بدون عضویت در سایت هستید
تبلیغات
|