بانک اطلاعاتی علوم انسانی | | 499 بار مشاهده | درج شده توسط
مدیریت سایت
مازيار بهروز از «شورشيان آرمانخواه» گفت
نوزدهمين نشست مجلهي «بخارا» به بررسي كتاب «شورشيان آرمانخواه؛ ناكامي چپ در ايران» نوشتهي مازيار بهروز با حضور نويسنده اختصاص داشت.به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين جلسه كه عصر روز گذشته (دوشنبه، ١٤ ارديبهشتماه) برگزار شد، علي دهباشي به معرفي مازيار بهروز پرداخت و گفت: مازيار بهروز متولد سال ١٣٣٧ در شهر تهران است.
مجتمع متخصصین ایران به نقل از ایسنا -
نوزدهمين نشست مجلهي «بخارا» به بررسي كتاب «شورشيان آرمانخواه؛ ناكامي چپ در ايران» نوشتهي مازيار بهروز با حضور نويسنده اختصاص داشت.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين جلسه كه عصر روز گذشته (دوشنبه، ١٤ ارديبهشتماه) برگزار شد، علي دهباشي به معرفي مازيار بهروز پرداخت و گفت: مازيار بهروز متولد سال ١٣٣٧ در شهر تهران است. او فرزند جهانگير بهروز از اعضاي حزب تودهي ايران است و اين شايد زمينهاي بود كه از ابتدا با تاريخ و جنبش چپ در ايران آشنايي داشته باشد.
سردبير «بخارا» افزود: بهروز براي ادامهي تحصيل در سال ١٣٥٤ به انگلستان و سپس به آمريكا رفت و در دانشگاه كاليفرنيا در لوسآنجلس (UCLA) در رشتهي دكتري تاريخ تحصيل كرد و دانشنامهي خود را دربارهي جريانهاي سياسي چپ در دوران معاصر ايران نوشت كه به صورت كتابي با عنوان «شورشيان آرمانخواه» به چاپ رسيده است. كتاب دوم او با عنوان «تأملاتي پيرامون تاريخ شورشيان آرمانخواه» در سال ٢٠٠٦/١٣٨٥ در تهران منتشر شد. بهروز هماكنون به عنوان استاديار در رشتهي تاريخ در دانشگاه ايالتي سانفرانسيسكو تدريس ميكند. او همچنين تحقيقها و پژوهشهاي متعددي در زمينهي دورههاي مختلف تاريخ ايران، بويژه دوران صفويه، قاجار و تاريخ مشروطه انجام داده است؛ اما او را بويژه ميتوان تاريخنگار و تاريخپژوه جريان چپ در ايران برشمرد.
دهباشي يادآور شد: مازيار بهروز رابطهي خوبي با مطبوعات و روزنامهنگاران دارد. او همواره مقاله مينويسد و به مصاحبه ميپردازد. از اين جمله ميتوان به مقالهها و گفتوگوهايي با عنوان: «سير سقوط اتحاد جماهير شوروي: چراييها و چگونگيهاي سياست آمريكا در برابر ايران»، «معضل رابطهي ايران و آمريكا»، «سلوك گمشده: سرنوشت سوسيال دموكراسي در ايران»، «سير دموكراسي در شوروي و اصلاحات گورباچف»، «حقايق تاريخي پيرامون انحلال مجلس مؤسسان چه هستند؟» و دهها مورد ديگر اشاره كرد. البته مقالهها و مصاحبههاي او در نشريات فارسي ايران نيز مرتب منتشر ميشوند؛ اما مقالاتي هم براي نشريات انگليسيزبان مينويسد.
در ادامه، مازيار بهروز - نويسندهي كتاب «شورشيان آرمانخواه؛ ناكامي چپ در ايران» - دربارهي تأليفات در دست انجامش گفت: در ماه ژوئن در لندن دربارهي رابطهي ايران و روسيه يا اتحاديه جماهير شوروي سابق مقالهاي دارم و نيز دربارهي اوايل دورهي قاجار و برخورد ايرانيان با روسها. همچنين زندگي عباس ميرزاي قاجار را به انگليسي نوشتهام.
او سپس دربارهي شخصيت امانالله قريشي كه از رهبران حزب توده بوده است، توضيح داد: او جزو گروه جهانسوز بود كه در اواخر دههي ٣٠ ميلادي تمايلات فاشيستي داشتند. او در زندان با ٥٣ نفر آشنا ميشود. آخرين مسؤوليتش، مسؤوليت كميتهي ايالتي حزب تودهي ايران بود و بعد از كودتا دستگير شد. به او همواره اين اتهام را ميزدند كه كتاب «سير كمونيسم در ايران» را او نوشته است؛ ولي همواره آن را رد ميكرد.
بهروز ادامه داد: بعد از آزادي از زندان در يك مؤسسهي انتشاراتي انگليسيزبان و مؤسسهي ايران - آلمانك با توجه به اينكه به زبانهاي انگليسي، فرانسه، پهلوي و ميانهي باستان آشنا بود، كار كرد. يك كار دايرةالمعارفگونه را نيز انجام داد با عنوان «ايراننامك» كه چگونگي پيدايش واژهي «ايران» را از زمان هخامنشيان تا به امروز در آن پيگيري كرد. او شخص مطالعهكردهاي بود و زندگياش به بغرنجي تاريخ قرن ٢٠ ايران است.
مازيار بهروز همچنين اظهار كرد: قريشي با اراني در زندان چند ماه همسلول بود و خاطراتي را در اينباره نوشته است كه من به اين خاطرات در نوشتن كتاب حاضر نگاه نكردهام.
سپس دهباشي پرسشي را مطرح كرد دربارهي «تأثير جريان چپ بر ادبيات و هنر ايران و شدت اين تأثير و تسلط كه زماني منجر به بايكوت خبري شدن اسماعيل فصيح در مطبوعات شده بود و ميگفتند وي بورژوازي است؛ در حالي كه اولين نويسندهاي است كه طبقهي متوسط شهري را وارد رمانش كرده است»، و بهروز توضيح داد: به نظرم، خيلي تاثير نداشته است. من خيلي طرفدار فصيح هستم و همهي كتابهايش را خواندهام. اما در شعر، هر چه شاعر قابل ذكر داريم، بعد از جنگ جهاني، با چپ در ارتباط بوده است؛ مثل نادر نادرپور، سياوش كسرايي و احمد شاملو. همهي اين شاعران تنشان به تنهي چپ خورده بود. اما مثلا كسرايي شعرهايي دارد كه اصلا با اين رئاليسم در ارتباط نيست؛ مثل شعر «آرش كمانگير» كه خيلي مليگرايي دارد و رئاليسم و سوسياليسم مخالف مليگرايي هستند.
او افزود: كسي كه اديب و اهل شعر و شاعري و هنر بود، خيلي هم به اين حرفها گوش نميداد؛ مگر اينكه چيزي همانند استالين بالاي سرش ميبود.
بهروز همچنين در پاسخ به پرسش ديگر دهباشي دربارهي ترجمه نشدن آثار شاعراني از جمله ماندلشتام و آخماتوآ در ايران به دليل همين تسلط چپ، گفت: اين موضوع را قبول دارم. آن جريان حضور داشته؛ اما تسلط كامل نداشته است؛ چون خيلي از شاعران و نويسندگان چپ ما اصلا به آن گوش نميدادند. اسماعيل خويي خيلي شعر دارد كه اصلا در ژانر رئاليسم و سوسياليسم نميگنجد؛ منظورم چپ كمونيست است كه در جامعهي روشنفكري ما خيلي حرف براي گفتن داشت؛ اما غالب نبود.
اين پژوهشگر دربارهي افراط و تفريط جريان چپ در ايران گفت: اين فضاسازي را رد نميكنم؛ اما سياه و سفيد نگاه كردن با فرهنگ ايراني عجين شده و يك عارضه است و نميشود آنرا فقط به چپ نسبت داد. از بزرگترين مترجمهاي ما كه بيشتر آثار بورژوازي ما را ترجمه كرده، نجف دريابندري است؛ هم كمونيست بوده و هم در حزب توده. اما در مقدمهي «پيرمرد و دريا» هم مشخص است كه اگر به آن رئاليسم بورژوازي اعتقاد داشت، آن كتاب را ترجمه نميكرد.
او در ادامه با اشاره به وضع تأليف و ترجمه در ايران دربارهي ادبيات سياسي، خاطرنشان كرد: وضعيت ترجمه در ايران خيلي عالي است. من چنين چيزي را در جاهاي مختلف كمتر ميبينم؛ چون كپيرايت هم وجود ندارد، سه به هيچ به نفع ايران است. اما از قول نجف ميگويم كه ميگفت اين مترجمان جديد فارسياي مينويسند كه من ديگر نميفهمم؛ يعني هركسي برميدارد يك چيزي را ترجمه ميكند. وضع تأليف خوب نيست. خاطرات خوب دارد كار ميشود و هرچه انجام شود، صواب است. خاطراتنويسي خوب است؛ اما در ايران، ايرانيها زياد خاطره نمينويسند و تاريخ هم نمينويسند. شايد ترس دارند. يك مقدارش هم برميگردد به فرهنگ شفاهي ما. در خارج از ايران، چه از نسل من و چه از نسل امروز كارهاي تحقيقي زيادي در حال انجام است. نسل قديم خيلي حرف براي گفتن دارد؛ اما دودل است كه بگويد يا نگويد.
او همچنين دربارهي كتاب «چريكهاي فدايي خلق» كه به تازگي از سوي مؤسسهي مطالعات و پژوهشهاي سياسي منتشر شده است، گفت: اين كتاب ارزش اين را دارد كه بخوانيمش؛ اما خواننده ميتواند آنجاهايي را كه نويسنده عناد داشته است، تشخيص دهد. من خوشحالام قشر تحصيلكردهي ايراني دارند روي تاريخ ايران كار ميكنند. اگر صنعت ترجمه قوي شود و تيپ كساني مثل نجف دريابندري را داشته باشيم، بهتر است. در اين كتاب حداقل كاري كه شده، اسنادي به ما ارائه ميشود، كه تا پيش از آن نديدهام؛ پس بايد آثار را غربال كرد. |
|
لینک مرتبط :