اختلالی شخصیتی بنام "جامعهستیزی " /وقتی که احساسات وجود ندارداختلالی شخصیتی بنام "جامعهستیزی " /وقتی که احساسات وجود نداردبیمار روانی جامعهستیز (Psychopath) نه احساس ترس دارد، نه همدردی با دیگران. توانا در حقهبازیست و بزهکاریهایش اغلب از کودکی آغاز میشود.
مجتمع متخصصین ایران به نقل از سلامت نیوز - اختلالی شخصیتی بنام "جامعهستیزی " /وقتی که احساسات وجود ندارد
بیمار روانی جامعهستیز (Psychopath) نه احساس ترس دارد، نه همدردی با دیگران. توانا در حقهبازیست و بزهکاریهایش اغلب از کودکی آغاز میشود. پژوهشگران کشف کردهاند که جامعهستیزان دارای یک سری ناهنجاریهای مغزیاند. در سالهای میانهی دههی ۱۹۷۰ خبر قتلهایی زنجیرهای جامعهی آمریکا را در وحشت فرو برد. قاتل شخصی به نام تد باندی و بزرگ شده در خانوادهای مرفه در ایالت واشنگتن بود. باندی دبیرستان را در سال ۱۹۶۵ به پایان رسانده، در دانشگاه روانشناسی تحصیل کرده بود و به عنوان طرفدار حزب جمهوریخواه آمریکا فعالیت داشت. او که مردی جذاب به شمار میرفت، در دههی ۱۹۷۰ دست به تجاوز، قتل و قطعهقطعه کردن جسد ۳۰ زن، شاید هم بیشترزد. پلیس در سال ۱۹۷۶ موفق به دستگیری او شد. او را در سال ۱۹۸۹ با صندلی الکتریکی اعدام کردند. اما چرا این مرد جوان جذاب و موفق تبدیل به قاتل شده بود؟ اینک پس از گذشت حدود ۳۰ سال از آن زمان، کنت کیل، استاد علم اعصاب در دانشگاه نیومکزیکو، به این پرسش پاسخ میگوید. فرماندار ایالت نیومکزیکو به این روانشناس اجازه داد که مغز همهی زندانیان ۱۲ زندان این ایالت را اسکن و بررسی کند. برای اینکه این دانشمند بتواند کار خود را در محل هر زندان انجام دهد، دستگاه توموگرافی مغناطیسیای به قیمت دو میلیون و سیصدهزار دلار را در یک ماشین کاروان ۱۵ متری جاسازی کردند. قرار است کیل در سال ۱۰۰۰ مغز را اسکن کند. همه قاتل نمیشوند طبق پژوهشهای انجام گرفته، حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد زندانیان جامعهستیز محسوب میشوند، اما همهی آنها قاتل نیستند و برعکس هم، هر کس که مرتکب قتلی شده باشد، لزوما شخصیتی جامعهستیز (antisocial) ندارد. در عمل بسیاری از جامعهستیزان آدمهای خشنی هم نیستند. کیل برای تشخیص افراد جامعهستیز از پرسشنامهای استفاده میکند که رابرت هیر، روانشناس جنایی و محقق معروف در زمینهی جامعهستیزی، تهیه کرده است. افراد معمولی با این آزمایش تا ۵ پوئن میگیرند. کسی که بین ۳۰ تا ۴۰ پوئن بگیرد، جامعهستیز قلمداد میشود. پژوهشگران تخمین میزنند که حدود سه درصد مردان دارای اختلال شخصیتی جامعهستیزی هستند. تنها یک درصد زنان دچار این اختلالاند. اما اشخاص مبتلا به این اختلال را نمیتوان به آسانی از مردم عادی تشخیص داد. بیشتر جامعهستیزان زبانآور و جذاباند. آنان همچنین افرادیاند که میتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند و نیاز به تایید و توجه دارند. یکی از محققان همکار کنت کیل تعریف میکند که قاتلی که دوست دخترش را کشته بوده، چنان با حالت طنز صحنهی قتل را توصیف میکرده، که این محقق باید به خود فشار میآورده تا جلوی خندهی خود را بگیرد. جامعهستیزان زودتر از زندان آزاد میشوند تحقیقی در کانادا نشان میدهد که شمار زندانیان جامعهستیزی که پیش از موعد پایان محکومیت خود آزاد میشوند، دو برابر و نیم زندانیان عادی است. همچنین به گفتهی هیر، روانشناس جنایی، بسیاری از جامعهستیزان به شغلهایی کلیدی دست مییابند. تواناییهایی چون زبانآوری، قدرت قبولاندن حرف خود به دیگران و سردی در احساسات به جامعهستیزان کمک میکند از نردبان ترقی شغلی بالا بروند. آزمایشهای گوناگون نشان دادهاند که جامعهستیزان در مقایسه با افراد سالم عکسالعمل احساسی پایینی دارند، و قادر به همدردی با دیگران نیستند. برای نمونه نه تصویر شکلات و شیرینی حس مثبت چندانی در آنها بوجود میآورد و نه عکس کودکی که سوخته است حس منفی زیادی را در آنان ایجاد میکند. جامعهستیزان عاری از احساساتی طبیعی چون همدردی و ترساند که معمولا باعث میشود به قانون وفادار بمانیم. آنان از بزهکاریشان نیز احساس پشیمانی نمیکنند. خصوصیت مشترک جامعهستیزان فقدان حس همدردی با دیگران است. به نظر هارما مفرت، دانشمند علم اعصاب در هلند، کلید فهم این بیماری در همینجاست. انسانهای سالم میتوانند آنچه را که دیگران حس میکنند، حس کنند، چون وقتی شادی یا رنج دیگری را میبینند، بخش عصبی مشابهی در آنها فعال میشود، انگار که خود این احساس را تجربه میکنند. اما در مورد جامعهستیزان اعصاب مربوط به همدردی کمتر فعال هستند. مفرت میگوید، جامعهستیز میتواند به خوبی احساسات دیگران را بشناسد، اما احساسات خود را به دور از این شناخت نگاه میدارد. حافظهای برای شکار قربانی آزمایشها نشان میدهند که جامعهستیزان از روی چهره و ظاهر افراد میفهمند چه کسی میتواند قربانیای ضعیف باشد. آنان چهرههای غمگین حاکی از احساس شکست را به خاطر میسپارند. چیزی دارند چون حافظهای برای شکار که به کمک آن افراد عاجز و آسیبپذیر را شناسایی میکنند. بنابراین سردی احساسات ایشان به هیچ وجه مانع آن نیست که احساسات دیگران را به طور دقیق تجزیه و تحلیل کنند. ناهنجاریها در مغز جامعهستیزان آیا خصوصیات جامعهستیزان در مغز آنان بازتاب یافته است؟ پژوهشهای اخیر نشان میدهند که در بخشهای گوناگون مغز جامعهستیزان ناهنجاری وجود دارد، از جمله در هستهی بادامی مغز (Amygdala) آنان که منطقهای بسیار مهم برای تجربهی حسی و واقع در پشت لب گیجگاهی مغز است. کنت کیل و همکارانش در پژوهشهای خود نشان دادهاند که حجم هستهی بادامی مغز در نزد جامعهستیزان ۲۰ درصد کوچکتر از انسانهای عادی است. این بخش باداممانند از جمله هنگامی فعال میشود که ما دچار ترس شویم. پژوهشگران همچنین دریافتهاند که هیپوکامپ (Hippocampus) نیز در جامعهستیزان دارای حجمی پایین است. این بخش در پیوندی نزدیک با هستهی بادامی مغز قرار دارد و بویژه در حافظه و یادآوری رخدادهای احساسی دخالت دارد. فعالیت هیپوکامپ و هستهی بادامی مغز که در نزد جامعهستیزان بخصوص در نیمهی چپ مغز آشکارا کوچکتر و کمتر فعال هستند، باعث میشود که انسانها از موقعیتها و رفتارهایی که پیامدهای نامطبوع دارند، دوری کنند. فردی که عملکرد این بخش مغزش از همان سن کودکی مختل است، در مقایسه با همسن و سالهای خود، به سختی یاد میگیرد که نباید به دیگران آزار برساند. علت آن است که او ترسی از پیامدهای عمل خود ندارد. خانوادهی ازهمپاشیده دلیل ایجاد شخصیتهای جامعهستیز؟ بیماران روانی جامعهستیز اغلب برآمده از خانوادههایی هستند که به کودکان خود بیتوجهاند، با آنها بدرفتاری میکنند و محبتی به آنان نشان نمیدهند. اما لزوما همهی جامعهستیزان از چنین خانوادههایی نمیآیند. تد باندی، قاتل زنجیرهای آمریکایی، در بازجوییهای خود مدام تاکید میکرد که در خانوادهای پرمحبت بزرگ شده که به ارزشهای مسیحیت وفادار بوده است. البته او در جوانیآگاهی مییابد که "خواهرش" در واقع مادرش بوده است. از آنجا که مادر جوان تد باندی به هنگام تولد وی ازدواج نکرده بوده است، پدربزرگ و مادربزرگش او را به عنوان فرزند خود بزرگ میکنند. اما آیا امکان آن وجود داشته که او سرنوشتی دیگر بیابد و قاتلی زنجیرهای نشود؟ خود او معتقد بود که نگاه کردن مداوم فیلمهای پورنوگرافیک خشونتآمیز در او میل به رفتار بزهکارانه را ایجاد کرده است. بسیاری از محققان برجسته معتقدند که موارد سخت بیماری روانی جامعهستیزی درمانپذیر نیستند. اما کنت کیل میگوید که میتوان جامعهستیزان را درمان کرد، به شرط آنکه درمان آنان از سنین پایین آغاز شود. اما تحقیق در این مورد هنوز چندان پیش نرفته است؛ به عقیدهی کیل بدین خاطر که کسی همدردیای با این عده ندارد و بیشتر ترجیح میدهند آنان را از جلوی چشم و جامعه دور کنند. منبع: دویچه وله لینک مرتبط : |
دسته بندی موضوعی اخبار
اخبار پربازديد هفته
دسته بندی تخصصی اخبار
|
جستجو در محتويات سايت
دریافت خبرنامه روزانه
اگر مایل به دریافت خبرنامه در ایمیل خود بدون عضویت در سایت هستید
تبلیغات
|